پيامبر

payambar

 

Thursday, November 17, 2005

ديوار آيات

به ساروج شب ديوار آيات
چون تيري به چشمهاشان اندر مي خلد،از كمان تاريكي
آنك به چوبدست بارو تا معبد،رهروانند
از كرنش تا بوي كالبد
آنسوترك
آذرگشسب خرد
به رقص شعله ي فروزانش بر ديوار ،ترانه خوان است:
هان اي ناگزيران
راستي را،آفتاب زيستن به خونابه ي نيازمان تر مي كند
تنها را بايد شست كه بيماران پاكيزگي را،دست آب مي كنند
آنگاه اي رستگاران
به آ تش،مهتر مهترين ناگزير را
تند يس را
بت معبد را بايد سوخت
به آذر گشسب خرد مي بايد سوختش